به نام بي نام او
به نام خدا
انسان در مقابل هر یک از حوادث و وقایع پیرامون خود، واکنش متفاوتی نشان میدهد و نکته جالب این است که در هر حادثه نیز، پندار و رفتار افراد مختلف، یکسان نیست و هر شخصی نسبت به اشخاص دیگر در مقابله با وقایع یکسان، واکنشی متفاوت و مختص به خود را دارد. برخی از این واکنشها میتوانند در ایجاد بیماریهای مختلف سهم بسزایی داشته باشند.
همان طور که بررسی خواهد شد، یکی از علل ایجاد بیماری در انسان، نحوه عملکرد اوست که ناشی از «بینش» وی بوده، اشکالات مربوط به آن، منشأ بیماری هایی است که میتوان آنها را «بیماریهای بینشی» نامید. بنابراین، «بیماریهای بینشی» بیماری هایی هستند که بر اثر بینشهای غلط ذهنی، برای انسان به وجود می آیند.
برای مثال، در مواقعی که ناگهان نرخ ارز، طلا و ... در بازار به شدت کاهش پیدا میکند، همواره عده ای به محض شنیدن این گونه خبرها، دچار سکته قلبی، رعشه بدن و سایر بیماریها میشوند و این رخداد در دنیا بسیار شایع است. حال با توجه به قطعیت این تجربه که اکثر افراد با آن برخورد داشته اند، این سوال پیش میآید که رابطه بین نرخ ارز، طلا و هر چیز دیگری از این قبیل با عملکرد قلب چیست؟ و چرا در بعضی اشخاص باعث ایجاد سکته قلبی و... شده، در بعضی دیگر اثر بدی به جا نگذاشته است؟ یا چرا برخی افراد با شنیدن خبر مرگ نزدیکان، خویشان و دوستان خود به همین ترتیب دچار بیماری میشوند؛ در حالی که در علم پزشکی ظاهراً هیچ رابطه ای بین حوادث و وقایع، و عملکرد اعضای مختلف بدن انسان مطرح نشده است. به راستی چرا شنیدن یک خبر میتواند باعث تغییرات مثبت یا منفی در جسم، ذهن و روان انسان شود؟
برای پاسخ دادن به این سوال، ابتدا علل بیماری انسان را دسته بندی میکنیم. انسان به دلایل مختلفی دچار بیماری شده، سلامتی خود را از دست میدهد. از جمله:
- وجود آلودگیهای میکروارگانیسمی
- کهولت، پیری و خستگی
- سوانح مختلف
- سموم و آلودگی محیط
- تغذیه نامناسب
- عدم تحرک بدنی
- بینش غلط (بیمارهای ذهنی تنی- منتوسوماتیک)
- رفتارهای متضاد و دوگانه (بیمارهای روان تنی- سایکوسوماتیک)
- بیماریها و نقایص مادرزادی و ارثی
همان گونه که در این گروه بندی مشاهده میشود، وجود «بینش غلط» یکی از عوامل ایجاد بیماری در انسان است. «بینش» عبارت است از طرز تلقی انسان از پیرامون خود و کلیه وقایعی که او با آنها مواجه میشود. به عبارت دیگر، آن چه را که انسان از رویدادهای زندگی برداشت میکند، از چارچوب نرم افزار بینشی که نتیجه خلاصه شده فرایندهای ذهن و روان است، عبور کرده، در برخورد با حوادث به صورت خودکار، واکنش انسان را در مقابل آن تعیین میکند (مطابق شکل زیر). این چارچوب به صورت یک پیش برنامه و فیلتر است و در سطح نیمه خودآگاه قرار دارد زیرا برنامه ریزی آن خودآگاه بوده، بر حسب نحوه تجزیه وتحلیل به تفکر شخص بستگی دارد؛ ولی عملکرد آن به صورت ناخودآگاه و خودکار آشکار میگردد. در نتیجه میتوان آن را یک برنامه نیمه خودآگاه محسوب کرد. با این توضیح معلوم میشود امتیازی که نرم افزار «بینش» نسبت به سایر برنامههای ناخودآگاهی دارد، این است که می توان برنامه آن را به صورت خودآگاه تغییر داد و به سمت دلخواه، هدایت و برنامه ریزی کرد.
تعریف ذهن: ذهن بخشی است که انسان به وسیله آن، هستی را تعریف میکند. یعنی ذهن، ادراکات، تفکرات، برداشتها و نوع نگاه او را نسبت به زندگی تعیین میکند.
تعریف روان: روان بخشی است که در آن احساسات و عواطف انسان تعریف و تعیین میشود.
حوادث و وقایع بیرونی توسط گیرندههای خارجی مغز یا حواس پنج گانه دریافت میشوند و پس از عبور از چارچوبی مورد ارزیابی قرار گرفته، شدت و ضعف، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، خوشبختی و بدبختی، خوش شانسی و بد شانسی و ... برای آن واقعه تعیین میشود. پس از عبور از این چارچوب، واکنش ذهن در مقابل وقایع مختلف آشکار میشود که به دنبال آن، ادراک و طرز تلقی فرد را در مقابل حوادث خارجی تعیین میکند. برای مثال، درک و برداشت هر کسی از پدیدههای مرگ، تولد، انفجار، جنگ، فقر، بیماری و ... چگونه است؟ بدیهی است هر کسی از این وقایع درک متفاوتی دارد. پس از عبور از چارچوب ذهن و معلوم شدن درک و برداشتهای ذهنی، نوبت به بخش روان میرسد تا واکنش روانی و احساسی را نسبت به این حوادث و پدیدهها آشکار کند. در نتیجه، در این مرحله واکنشهای احساسی هویدا شده و وقایع به معادل احساسی خود تبدیل میشوند و به دنبال آن احساس شادی یا غم، انزجار، ناامیدی، غرور و ... تظاهر پیدا میکند. در مرحله بعد، مغز واکنش متناسب با نتایج ذهنی- روانی را از طریق ایجاد پیامهای شیمیایی از خود نشان داده و ترجمه حالتهای ذهنی- روانی به زبان فیزیک انجام شده، در نهایت واکنش جسم را به دنبال خواهد داشت.
برای مثال، اگر عده ای در سالنی حضور داشته باشند و ناگهان از بیرون سالن، صدای انفجار مهیبی شنیده شود، گیرندههای شنوایی مغز (گوش) صدای انفجار را دریافت کرده، افراد از وقوع این انفجار با خبر میشوند. در قبال این حادثه، واکنش هر یک از حاضرین نسبت به یکدیگر تفاوت دارد و در نتیجه میزان ترس و وحشت هر کسی با سایرین متفاوت است.
علت این تفاوت در این است که همه حوادث از یک چار چوب و فیلتر عبور میکنند که به آن «فیلتر بینشی» میگوییم. در این فیلتر برنامه هایی برای تعبیر و تفسیر حوادث از قبل داده شده است که در اثر آن ها، شدت و ضعف و خوشایند یا ناخوشایند بودن حوادث و وقایع تعیین میگردد. پس از این مرحله است که واکنش ادراکی ذهن از آن حادثه ارزیابی میشود و ادراک ما را نسبت به پدیدهها تعیین میکند (برای مثال در این مرحله ارزیابی میشود که آن واقعه انفجار یک مسئله خطرناکی است یا خیر) و بعد نوبت روان میرسد تا احساس ما را نسبت به آن رویداد نشان دهد (برای مثال روان تعیین میکند که آن پدیده مسرت بخش بوده است و یا ناراحت کننده). در واقع واکنش احساسی روان، ارزیابیهای احساسی و عاطفی را آشکار میکند.
به دنبال ارزیابیهای ذهن و روان، واکنش مغز و ترجمه حالات احساسی به زبان فیزیک و جسم آغاز شده، به صورت واکنشهای شیمیایی نمایان میشود و پس از این ترجمه است که آثار فیزیکی مانند رنگ پریدگی، لرزه دست و بدن، سرخ شدن گونه و غیره بر روی جسم ظاهر میشود. هر یک از این حالتها برای هر انسانی متناسب با شدت و ضعف حوادث، خوشایند و ناخوشایند بودن و ... مشخص و ارزیابی میشود. به طور کلی این که هر رویداد و حادثه ای برای هر فرد حامل چه معنا و مفهومی است و چه بار ادراکی و احساسی را به او انتقال میدهد، در عبور از این فیلتر مشخص میشود.
در حادثه انفجار مورد مثال، همه افراد به یک نسبت نمیترسند؛ بلکه واکنشهای متعددی رخ خواهد داد. به عبارتی حادثه یکسان، اما واکنشها متفاوت است؛ زیرا در بخش فیلتر بینشهای هرانسانی شدت و ضعف حادثه به طور منحصر به فرد تعیین میشود.
بر اساس ارزیابی فیلتر بینشی که شدت ترس را تعیین میکند، به مغز دستور واکنش لازم داده میشود و به دنبال آن، مغز نیز فرمان ترشح پیامهای شیمیایی را به بخش مربوط به آن صادر میکند. در واقع عاملی که طی حوادث مختلف تعیین میکند چه نوع و به چه میزان پیام شیمیایی صادر شود، «فیلتر بینشی» است. حال، در این جا با این سوال مهم روبرو هستیم که آیا برای مثال ابتدا مغز با ترس روبرو میشود و پس از آن دستور ترشح آدرنالین میدهد و یا ابتدا آدرنالین ترشح میکند و پس از آن ترس بر انسان حاکم میشود؟
چنان که اشاره شد، ابتدا انسان با وقایع مواجه شده، آنها را ارزیابی میکند و سپس دستور واکنشهای شیمیایی صادر میشود. بنابراین، بخشی که ارزیابی وقایع و حوادث زندگی را بر عهده دارد، بسیار تعیین کننده است و باید برنامه ای به آن بدهیم که حداقل ضربه را متحمل شویم و سلامت ما به خطر نیفتد. مغز در این جا تنها یک رابط است که وظیفه آن، ترجمه ادراکات و احساسات به زبان جسم است.
در درمان پزشکی فقط به هورمون و پیام شیمیایی صادر شده توجه میشود. برای مثال در صورتی که تعادل ترشح هر یک از ترکیبات شیمیایی بر هم خورده باشد، با کمک داروهایی اقدام به متعادل کردن آن میکنند؛ اما اگر قبل از این که دستور اولیه به مغز صادر شود، بتوانیم در بخش فیلتر بینشی دستورات صحیح را برنامه ریزی کنیم، دیگر حوادث و وقایع نمیتوانند تعادل شیمیایی مغز را بر هم بزنند.
حال فرض کنیم در مورد مثال قبلی، بعد از گذشت یک ساعت از وقوع انفجار، انفجار دیگری رخ دهد. در این صورت ممکن است واکنش پیشین را نداشته باشیم. زیرا فیلتر بینشی، کیفیت پیام، ساخت و ساز پیام و نوع آن را تعیین میکند. در دفعات بعدی به مراتب واکنش ما ممکن است ضعیف تر و یا قوی تر از دفعات قبلی باشد.
یا برای مثال، چنانچه فردی که ماسک وحشتناکی روی صورت خود قرار داده، ناگهان رو به روی چند نفر ظاهر شود به تعداد افراد، انواع واکنشهای مختلف وجود خواهد داشت؛ ممکن است یکی از این افراد هیچ واکنشی نشان ندهد؛ در حالی که فرد دیگری غش کند و از حال برود. اما این حالت در دفعات بعد از شدت آن کاسته شود و پس از چند بار تکرار، وحشتناکی خود را از دست بدهد.
گاهی ممکن است افرادی در برخورد با وقایع و حوادث بیرونی دچار افسردگی شوند. اما در صورتی که همان حوادث برای دیگران نیز اتفاق افتد، آیا همه افسرده میشوند؟
به طور مسلم پاسخ منفی است. هر انسانی عینکی به چشم دارد که وقایع و حوادث را از پشت آن مشاهده میکند و جهان هستی را به رنگی میبینند که عینک بینشی او تعیین میکند. بنابراین تعبیر و تفسیر هرکسی از زندگی و جهان هستی بر طبق عینکی است که بر چشم دارد. در نتیجه واقعه ای که باعث ایجاد افسردگی در فردی میشود، ممکن است برای فرد دیگری این وضعیت را ایجاد نکند.
این فیلتر بینشی است که باید از نو مورد بررسی قرار بگیرد زیرا در خیلی از بیماریها این بخش تعیین کننده است. بنابراین با اصلاح آن میتوان از بروز خیلی از بیماریها جلوگیری کرد.
بسیاری از مشکلات را میتوان با اصلاح نگرش و تجهیز به بینش صحیح پشت سر گذاشت. اما چنانچه نتوانیم تعریف دقیقی از فیلتر بینش داشته باشیم و در صدد اصلاح آن بر نیاییم، در معرض مشکلات عدیده و بیماریها قرار خواهیم گرفت.
«فیلتر بینش» یک نرم افزار است که نگاه و تصمیم گیریهای آنی انسان به برنامههای آن بستگی دارد. بنابراین، چگونگی برنامه ریزی آن مهم است. میتوان این فیلتر را صحیح و یا غلط، برنامه ریزی کرد. مهم این است که برنامههای صحیح را به این نرم افزار بدهیم تا بتوانیم در زندگی بهترین تصمیم گیری و واکنش را داشته باشیم.
برای مثال فردی در برابر مشکلات مالی دچار مسایل و بیماری هایی میشود و فردی دیگر در برخورد با اینگونه ناملایمات هیچگونه لطمه روانی، ذهنی و جسمی نمیبیند. به هر حال واکنش ما در روبه رو شدن با حوادث، بستگی به برنامه ریزی این فیلتر دارد.
بیماریهای ذهنی- تنی
کلیه بیماریها و نابسامانی هایی را که از طریق بینشها و عملکردهای غلط ذهنی برای جسم ایجاد میشود، بیماریهای ذهنی تنی- (mentosomatic) نام گذاری میکنیم. بیماریهای بینشی میتوانند به اختلالات شدید روانی و جسمی منجر شوند. از خصوصیات این دسته از بیماریها این است که به یکباره و ناگهانی رخ میدهند در حالی که بیماریهای سیکوسوماتیک (روان تنی- psychosomatic) به مرور و در طی زمان طولانی اتفاق میافتند.
مهم ترین اصول بینشی حاکم بر زندگی انسان که عدم تجهیز به آنها میتواند مشکلاتی برای او به وجود آورده، منجر به بیماری اش شود، عبارتند از:
- شناخت، فهم و درک جهان هستی و قوانین حاکم بر آن
- شناخت، فهم و درک جهان دوقطبی
- شناخت، فهم و درک مسیر و مقصد
- شناخت، فهم و درک هدف و وسیله
- شناخت، فهم و درک عشق زمینی
- شناخت، فهم و درک صالح بودن
- شناخت، فهم و درک هم فازی با زمان
- شناخت، فهم و درک یکپارچگی ذهن
- شناخت، فهم و درک رسیدن به بلوغ روانی
- شناخت، فهم و درک همفازی با فلک
منبع : armandaily.ir ( سایت روزنامه آرمان )