به نام بي نام او
قابل توجه همراهان محترم عرفان حلقه
الف: تاثیر مثبت بر تقویت سیستم دفاعی بدن در مواردی که عفونت وجود دارد
الف1- تقویت سیستم دفاعی بدن به واسطه اصلاح چیدمان سیستم های ذهنی و روانی بیمار
تجارب حاصله نشان می دهد که "فرادرمانی" باعث بالا رفتن توانایی سیستم دفاعی بدن می شود و به این وسیله بیماری های عفونی به "فرادرمانی" پاسخ مناسب داده و در زمان کوتاهتری درمان شده اند.
از نظر "فرادرمانی"، سیستم دفاعی بدن در زمان هایی که اتلاف انرژی ذهنی وجود داشته باشد مانند مواقعی که فرد درگیر اغتشاشات ذهنی و یا حالت های سر در گمی، بلاتکلیفی و نابسامانی فکری است، به شدت کاهش پیدا می کند و در این وضعیت، یکپارچگی عملکرد سیستم دفاعی بدن نیز مختل شده، امکان ابتلا به بیماری های عفونی بیشتر از سایر موارد می شود. "فرادرمانی" با اصلاح چیدمان ذهنی در مدیریت ذهن که مدیریت بدن و سلول را نیز بر عهده دارد، با بالا بردن احساس خوب بودن از نظر فکری و احساسی و امید به زندگی (Well Being) از طریق چنین اصلاحی بدون نیاز به مشاوره و صحبت باعث ارتقای وضعیت ذهنی بیمار شده، به این وسیله سیستم دفاعی بدن را به وضعیت مطلوب می رساند.
عوامل عمده در اتلاف انرژی ذهنی عبارتند از:
- درگیری بیش از حد این مدیریت با مسایلی که هیچ ارتباطی به فرد نداشته و تأثیری در زندگی او ندارند مانند اظهار نظر ها و قضاوت های بیمورد.
- درگیر شدن ذهن انسان با وحدت جهان هستی و چند پارچه کردن آنها و ایجاد تبعیض و کثرت که خود باعث صرف انرژی ذهنی بیشتری میشود.
همچنین از نظر” فرادرمانی” سیستم دفاعی بدن، رابطه مستقیمی با وضعیت روانی انسان دارد و در حالت های قرار گرفتن در فاز منفی از قبیل حالت های ترس، اضطراب، نگرانی، ناامیدی، غم و غصه و ... به شدت قابلیت آن کاهش پیدا می کند. گروه کثیری از بیماران پس از وارد شدن شوک فاز منفی به آنان مبتلا به بیماری شده اند. همه پزشکان به تجربه به این موضوع پی برده اند که بیمارانی که به اصطلاح از روحیه خوبی برخوردار هستند بهتر به درمان جواب می دهند و زودتر به وضعیت مناسب می رسند تا آنها که از روحیه خوبی برخوردار نیستند.
اما در هنگام بیماری افراد نصیحت و توصیه پذیر نیستند تا درمانگر بتواند با صحبت با آنان روحیه خوبی برایشان ایجاد کند زیرا اکثر آنان در مواجه با بیماری، خود را باخته و دچار افسردگی شده اند چون خیلی زود مطلع شده اند که برای بیماری آنان درمان قطعی و موثری وجود ندارد و جز کنترل، آن هم برای زمانی نه چندان طولانی، کاری دیگری برای معالجه قابل انجام نیست. بنابراین، برای رسیدن به چنین مقصودی یعنی ارتقای روحیه بیمار، کاری از درون وجود او لازم است که معمولاً با حرف و صحبت و نصیحت نمی توان آن را به وجود آورد.
"فرادرمانی" با امکان دسترسی به نرم افزارهای داخلی ذهن و روان می تواند بدون نیاز به گفتگو و ارایه پند، نصیحت و توصیه، به تغییرات مثبت در ساختار نرم افزاری بیمار دست پیدا کند و به این هدف مهم برسد. یکی از گزارش های عام فرادرمانگیران پس از "فرادرمانی" رسیدن به احساس خوب بودن و داشتن روحیه بالا (Well Being) است. بخشی از اساس قرار داشتن در چنین حالتی مربوط به چیدمان های کالبد روانی است که "فرادرمانی" باعث ایجاد چیدمان مطلوب برای آن شده و از این طریق به درمان بیماران کمک می شود.
کالبد روانی، یکی دیگراز کالبدهای مهم وجودی انسان است که احساسات ذوقی انسان را کشف، بررسی و ظاهر کرده و تبعات پلهی عشق را مورد بررسی قرار داده، پیامهای مربوط به آن را به مغز مخابره می کند تا پس از آن مغز نیز واکنشهای (الکتریکی- شیمیایی) لازم را روی جسم آشکار سازد. برای مثال دیدن صحنهای ترسناک؛ ابتدا با عبور این صحنه از یک فیلتر(فیلتر بینشها در کالبد ذهنی) شدت آن مورد بررسی قرار گرفته و میزانی برای آن تعیین میشود.
صحنهای که برای کسی بسیار وحشتانگیز است، احتمال دارد برای شخص دیگری، ترسناک نباشد و یا با ظاهر شدن ناگهانی یک موش، خانمی غش کرده و در حد مرگ بترسد، در حالی که خانم دیگری چنین واکنشی نشان ندهد. بههرحال، پس از ارزیابی وقایع بیرونی، مغز واکنش نشان داده و با پیامهای شیمیایی، بدن را به عکسالعمل وامیدارد.
این بدان معنی است که ما ابتدا با توجه به حوادث بیرونی میترسیم و پس از آن با ترشح شیمیایی (در این مورد آدرنالین)، بدن به حالت آمادهباش درآمده، نشانههای آن، روی ما ظاهر میشود و یا ابتدا ما تحتتأثیر حوادث بیرونی قرار گرفته و متأثر شدهایم، بعد از آن پیام به مغز رسیده و مغز نیز پیام شیمیایی مرتبط با آن را صادر کرده است و پس از آن علایم افسردگی ظاهر میشود. کالبد روانی مطابق (شکل-3) به دو بخش مثبت و منفی تقسیم میشود که عملکرد هر یک به شرح زیر است:
·بخش مثبت، احساسات مثبت ما را کشف و درک میکند و جذب و دفع تشعشعات مثبت را بهعهده دارد. به این معنی که با بروز احساسات مثبت، مغز از یک طرف پیامهای شیمیایی مناسب را تولید کرده و بخش مثبت روان نیز از طرف دیگر تشعشع مثبت صادر میکند و اگر در برابر احساسات مثبت نیز قرار بگیرد تشعشع مثبت جذب میکند. به کسی که در این حالت قرار دارد، یعنی در حال استفاده از بخش مثبت روان خود است، بهاصطلاح میگوییم که در فاز مثبت قرار دارد که در این حالت فقط میتواند تشعشع مثبت صادر کرده و یا جذب کند.
·بخش منفی، میتواند احساسات منفی انسان را برای ما مکشوف کرده و حالت آن را برای ما ظاهر سازد؛ مانند حالت خشم و کینه، نفرت، بخل و حسد و... با بروز احساسات منفی، از یک سو مغز پاسخ مناسب را روی جسم پیاده میکند و جسم مسموم میشود و از طرف دیگر این بخش به ایجاد تشعشع منفی پرداخته و خود و دیگران را در معرض این تشعشع منفی قرار میدهد. در چنین موقعیتی ما بهاصطلاح در فاز منفی قرار داریم.
انسان در هر لحظه فقط میتواند یکی از بخشهای مثبت و منفی کالبد روانی را مورد استفاده قرار دهد و فقط یا در فاز منفی (به این معنی که دریچهی بخش مثبت بسته و جلوی دریچه منفی باز باشد) و یا در فاز مثبت قرار داشته باشد (که در این حالت، دریچهی منفی بسته و دریچهی مثبت باز است). به طور دقیق مثل اینکه یک دریچه فرضی، بهطور دائم یا روی بخش مثبت و یا روی بخش منفی را مسدود کند. هر بخشی که مسدود شود، دیگر نمی تواند جذب و دفع تشعشع مربوط به آن قسمت را داشته باشد.
بهدنبال افکار، اعمال و رفتار انسان، تشعشع متناسب با آن ساطع میشود. برای مثال، درصورتی که به کسی با محبت نگاه کنیم، آن فرد در معرض تشعشع مثبت قرار گرفته، در حالی که اگربه کسی با خشم و غضب برخورد شود، آن شخص مورد تشعشع منفی قرار میگیرد و همانگونه که بررسی خواهد شد، مورد لطمه و صدماتی قرار گرفته، بهطوری که حتی تشعشعات دریافتی، در طول عمر فرد نیز اثر خواهد گذاشت. تشعشعات مثبت و یا منفی تابع بُعد مکان نبوده و دوری و نزدیکی فرد، در میزان و شدت آن تأثیری ندارد.
هنگامی که در فاز مثبت قرار داشته باشیم و تشعشعی منفی به سمت ما فرستاده شود، بهدلیل این که دریچهی منفی مسدود است، قادر به نفوذ نیست ولی درصورتی که در فاز منفی قرار داشته باشیم، میتواند نفوذ کرده و ما را درگیر کند و برعکس اگر تشعشع مثبتی برای ما ارسال شود و در این حالت در فاز منفی قرار داشته باشیم، بهدلیل اینکه دریچهی مثبت مسدود است قادر به جذب آن نبوده، از آن محروم خواهیم ماند. بنابراین، تا حد امکان باید در فاز مثبت بود تا از ورود تشعشعات منفی جلوگیری شود.
همچنین در کالبد روانی، بخشی وجود دارد که در آن ضریب طول عمر انسان تعیین میشود. بدین صورت که هر چقدر میزان تشعشعات مثبت صادر شده و دریافت شده بیشتر باشد، این ضریب که توسط نرمافزاری مورد سنجش قرار میگیرد، بیشتر و در نتیجه طول عمر انسان نیز افزایش پیدا خواهد کرد. بر این اساس عیسی مسیح(ع) توصیه نمودند که حتی دشمنان خود را نیز دوست بداریم، زیرا لطمهای که انسان در فاز منفی میبیند، بسیار بیشتر از آن است که تصور میکند.
نرمافزارهای دیگری نیز وجود دارد که انرژیهای مثبت و منفی را که انسان دریافت میکند، بررسی کرده، در مقابل هر حالت روانی با نوعی انرژی روبهرو است که آن را جذب کرده یا از دست میدهد. برای مثال، زمانی که از ما تعریف و تمجید میشود، این انرژی را دریافت میکنیم در نتیجه حتی احساس خستگی رفع شده و ممکن است احساس گرسنگی و نیاز به خواب نیز کاهش پیدا کند؛ و برعکس درصورتی که مورد انتقاد و سرزنش قرار بگیریم، انرژی خود را از دست داده، بیحوصله شده و پاهای ما یارای حرکت نداشته و احساس ضعف به ما دست میدهد.
این موضوع اساس جنگ روانی را تشکیل میدهد و با این حربه تلاش میشود تا به سربازان دشمن با استفاده از اخبار جعلی بقبولانند که آنها توانایی لازم برای جنگیدن را ندارند و با در هم شکستن غرور ملی و نظامی، باعث کاهش میزان مقاومت شده و در نتیجه، از توان رزمی آنها کاسته شود.
نرمافزار دیگری وجود دارد که میزان رضایت و نارضایتی ما را مورد سنجش قرار داده و از آن انرژی دریافت میکند. برای مثال اگر یک اتومبیل دست دوم را خریداری کنیم و به ما گفته شود که این ماشین اصلاً به قیمت خریداری شده نمیارزد در اینصورت بهشدت از انرژی تخلیه شده و حتی ممکن است تب کرده و در بستر بیماری بیفتیم، اما اگر در همان حال افراد دیگری به ما بگویند که ماشین با قیمت خریداری شده واقعاً ارزش دارد، در آن صورت ممکن است که یک شب تا صبح را از فرط خوشحالی نخوابیده و احساس خستگی نیز نداشته باشیم، که این تأثیر همان انرژی است که توضیح داده شد. در این مورد نرمافزار دیگری «ارزیابی از خود» را برعهده دارد.
نرمافزار مهم دیگری، وضعیت ما را در مقابل احساس ثواب و گناه سنجش کرده، به آن امتیاز مثبت و منفی میدهد و بهدنبال آن جذب و دفع انرژی انجام میشود. درصورت دفع، سیستم دفاعی بدن ضعیف عمل کرده، امکان ابتلا به بیماریها بیشتر میشود.در نرمافزار دیگری نیز، امیال و نیازهای انسان مورد بررسی قرار میگیرد و درصورت ناکام ماندن، با کسب امتیاز منفی، شروع به تخلیه انرژی و درصورت کامیاب شدن، انرژی جذب میکند که بهدنبال آن انسان به احساس بهتری میرسد.
یکی دیگر از نرمافزارهای وجودی انسان «آرمانگرایی»های ما را مورد بررسی قرار داده و از این بابت، یا انرژی گرفته و یا انرژی دفع میکند. برای مثال، در یک مسابقهی فوتبال که همهی تماشاچیها با وضعیت روحی مشابهی به استادیوم آمده و یا در پای تلویزیونهای خود مشغول تماشای مسابقه هستند؛ پس از اتمام مسابقه گروهی که تیم مورد علاقهی آنها پیروز شده است، انرژی بسیار زیادی دریافت کرده و قادرند کیلومترها بدوند و عدهای که تیم دلخواه آنها بازنده شده، تخلیهی انرژی شده و یارای حرف زدن را نیز ندارند و بهشدت احساس خستگی میکنند؛ همچنین دچار بیحوصلگی و کلافگی میشوند که ناشی از ضعف همین نوع از انرژی است.
در مواقع رسیدن به آرمانهای ایدهآل خود، انرژی خاصی در فرد ایجاد میگردد، بهطوری که بهاصطلاح در این مواقع گفته میشود «تمام خستگیام در رفت»؛ در غیراینصورت خستگی چند برابر احساس می گردد؛ به همین دلیل دوباره کاریها، انرژی بیشتری را از انسان گرفته و ایجاد خستگی زیادتری میکنند.
انرژیهای وارد شده و دفع شده، در یک نرمافزار اصلی مورد بررسی نهایی قرار گرفته، بهدنبال آن ضریب طول عمر و یا بهعبارتی ضریب خستگی سلول تعیین میشود. نحوهی این سنجش به اینگونه است که بهطور کلی هرچقدر انرژیهای مثبت وارد شده بیشتر باشد، این ضریب نیز افزایش پیدا کرده و طول عمر طبیعی انسان نیز بیشتر میشود و با افزایش انرژی منفی، این ضریب کاهش پیدا کرده، طول عمر انسان نیز کاهش مییابد.بنابراین، قرار داشتن در فاز مثبت، تأثیر به سزایی در میزان سلامتی انسان دارد.
ضریب طول عمر
مطابق آنچه که در (شکل-3) مشاهده میشود، سطح پررنگ با حداقل میزان خود در بخش منفی، شروع شده و هر چقدر به بخش مثبت نزدیک میشویم، افزایش پیدا میکند، این مقطع را ضریب طول عمر مینامیم. مقطع فوق نشان میدهد که هر چقدر از بخش مثبت، بیشتر استفاده کنیم، طول عمر افزایش پیدا کرده و هر چقدر از بخش منفی، بیشتراستفاده شود، میزان آن کاهش پیدا میکند و این بدان معناست که یکی از عوامل مهم در افزایش طول عمر، قرار داشتن در فاز مثبت است.
سیستم های دفاعی بدن در هنگام درگیری های احساسی منفی کالبد روانی به طور کلی در حالت های قرار گرفتن در فاز منفی، مغز تولیدات شیمیایی مسموم خواهد داشت و در این حالت نیز سیستم های دفاعی بدن تضعیف می شوند زیرا یکپارچگی مدیریت بدن و سلول مختل شده و اتلاف انرژی ذهنی بیشتر می شود. تجربه نشان می دهد که اکثر افراد پس از وارد شدن به حالت های فاز منفی شدید دچار بیماری و حتی ایست قلبی شده اند.
"فرادرمانی" باعث شیفت از فاز منفی به فاز مثبت شده، در فرد ایجاد آرامش و جدایی از احساسات منفی می کند و به دنبال آن سیستم دفاعی بدن به بهترین وضعیت ممکن رسیده، درمان در کوتاه ترین زمان تحقق پیدا خواهد کرد.
الف2- هم فاز سازی میکروارگانیزم ها در «میدان شعوری» بدن انسان در جهت حذف مقاومت و خرابکاری آن ها و رسیدن به حضور مسالمت آمیز (مراجعه به مصونیت شعوری- ویژه نامه 3)
در یک میدان شعوری، رفتار یک میکروارگانیزم بستگی به حوزه شعوری اشتراکی بین میکروارگانیزم و ناقل آن میکروارگانیزم دارد و این رفتار الزاماً با رفتار شناخته شده میکروارگانیزم تطابق ندارد. در نتیجه، برخی افراد ناقل میکرواُرگانیزم هستند اما خودشان بیمار نیستند. برای مثال عده ای ناقل ویروس ایدز هستند ولی خود مبتلا به ایدز نیستند ضمن این که می توانند دیگران را آلوده کنند. و یا به همین ترتیب افرادی که ناقل ویروس سل هستند ولی مسلول نیستند و... همچنین افرادی که حیوانات را در محیط زندگی خود نگهداری می کنند و با آنها بسیار نزدیک هستند به طوری که آلوده شدن آن ها قطعی است اما هرگز به بیماری هایی که ناشی از نگهداری این حیوانات است مبتلا نمی شوند. این مطلب همچنین در مورد پزشکان و اعضای کادر درمانی بیمارستان ها که با بیماران بخش های عفونی و واگیردار در ارتباط مستقیم قرار دارند صدق می کند.
ب: رفع نقائص مادرزادی
بر طبق تئوری ها و تجارب متعدد چندین ساله،"فرادرمانی" قادر است با مراجعه به اطلاعات نرم افزاری سلول و عضو، اقدام به رفع نقیصه های مادرزادی نموده و با رفع نقیصه، سلول و متعاقب آن عضو مربوطه را به وضعیت طبیعی برگرداند.. یکی از این تئوری ها که در "فرادرمانی" کاربرد بسیار زیادی دارد و باعث شده که در فرادرمانی نوع بیماری و ژنتیک بودن آن اهمیتی نداشته باشد، «تئوری رد نقش ژن در عدم درمان» است.
در واقع یکی از قابلیت های "فرادرمانی"، فراهم نمودن امکان نفوذ در سطوح مختلف اطلاعات سلول و فعال کردن آن است. برای مثال، درمان های رایج قادر نیستند از برنامه ژن عبور کنند. در نتیجه برنامه نرم افزار ژن غالب بوده و مانع درمان می شود. حال با عبور از نرم افزار ژن امکان ایجاد اصلاحاتی در سطح ژن وجود دارد. بنابراین، در "فرادرمانی" سد ژن مانع به حساب نیامده و ژنتیک بودن بیماری تاثیری در امر درمان ندارد.
در واقع با نفوذ در برنامه های اطلاعات سلول می توان به برنامه هایی دسترسی پیدا نمود که هر نوع ترمیم و رفع عیبی را مقدور می سازد. در ضمن با استفاده از «قابلیت ترمیم پذیری در فرادرمانی» پس از رفع نقیصه ژنتیکی ترمیم بخش معیوب آغاز می گردد.
«قابلیت ترمیم و اصلاح پذیری بخش های مختلف وجود انسان» یکی از نظریه های مهم در "فرادرمانی" است. بر طبق این نظریه، هر بخشی از وجود انسان از قابلیت ترمیم برخوردار است.
استاد محمد علی طاهری
0